آتشی که نمى سوزاند ابراهیم را و دریایى که غرق نمی کند موسى را
کودکی که مادرش او را به دست موجهاى نیل می سپارد تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ، سر از خانه ی عزیز مصر در می آورد
آیا هنوز هم نیاموختی که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد نمی توانند ؟
پس به تدبیرش اعتماد کن
به حکمتش دل بسپار
به او توکل کن و به سمت او قدمی بردار تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی …
نظرات شما عزیزان:
بارالها؛درهیاهوي زندگی دریافتم چه دویدن هایی كه فقط پاهایم راازمن گرفت درحالیكه گویی ایستاده بودم!چه غصه هایی كه فقط سپیدي مویم حاصل شد،درحالیكه قصه اي كودكانه بیش نبود!دریافتم كه اگرتو بخواهی میشود واگرنه، نمیشود.به همین زیبایی وسادگی!كاش نه می دویدم ونه غصه می خوردم بجایش فقط تورا راضی نگه می داشتم وتسلیم تومیشدم.دستم رابگيرتابرايت بندگی کنم آمين